۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

creeping Death



امروز تشییع جنازه انجام شد.



مراسم عالی بود .جنازه مربوط به دختری جوان بود .



همه حاضر بودند .



غایبین البته با فرستادن پیام های تبریک و تهنیت ؛ احساساتشون رو ابراز کردند ؛البته این اشتباه در ذهنتوم پیش نیاد ؛ما شهید ندادیم.



در واقع این مراسم یه مقدار با مراسم دیگه فرق داشت .



هیچ کس لباس سیاه نپوشیده بود .



یک گروه موسیقی هم دعوت شده بود.



همه در پایان اومدن و به من تبریک گفتند.



و من رو غرق در بوسه کردند.



اوضاع در خانه یوسف آباد آرومه.



مدتی ی سر کار می رم .



و مدتی هم هست دارم به خودم فکر می کنم .



استاد هرتزوک که جدیدا به مقام ژنرالی ارتقا پیدا کرده ؛هر روز سرزمین جدیدی رو در دنیای مجازی به زور اسلحه فتح می کنه.



و لودویک هم همچنان به اختلاسات خود در واردات گوشت به خانه ای در یوسف آباد ادامه می ده.



استیمر در حال ساخت امپراطوری ابراز آلات و فولاده ؛



این زمان برام عرصه ای فراهم شده که خودم رو از نو بسازم .



فکر می کنم توجه به چیزهای آنی و زود گذر و پاسخ به این قبیل مسائل همواره باید برام در اولویت دوم باشه و اون چیزی که بیشتر از همه ارزش داره خودم هستم؛برنامه هام؛تحصیلاتم ؛کار و موفقیت حرفه ای .



هیچ چیز و هیچ کس من رو نباید از رسیدن به اهدافم دور کنه.



همواره به آینده نیگاه می کنم ؛ نیم نگاهی به گذشته و اینکه یاد بگیرم دیگه اشتباهات قبلیمو تکرار نکنم.



و همواره این ایمان مسخره همواره با منه ؛که آینده از آن توئه مرد ؛هرگز خم نشو ؛نشکن ؛در مقابل هر کس که برای آرزوهای تو ارزشی قائل نیست بایست ؛و هرگز شک نکن.


اینم از مکاشفات امروز کاپیتان .


۲ نظر:

  1. چه اهداف والايي...برنامه ...كار ...تحصيلات...هيچكس نميتونه تورو از رسيدن به اينا دور كنه جكي!

    پاسخحذف
  2. اینایی که گفتی متلک بودن جکی؟
    فکر کردی من مسخره ات کردم؟
    منم دنبال این جبزاییم که تو دنبالشونی در به در بورس...پذیرش ...رفتن ...کار...به نظرم واقعا" اهداف شرافتمندانه ای هستن...

    پاسخحذف