۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

shutter Island

مدت هاست که می خوام در مورد شخصیت های این وبلاگ صحبت کنم ،اما ،هر بار به دلیلی به تعویق می افته ، اما این بار با عزمی راسخ ،و با استعانت از همه خدایان خیر و شر این کار رو انجام خواهم داد.

شخصیت هایی که در این وبلاگ اسمی دارند ، و من تا حدی ازشون شناخت دارم .

اولین شخصیت جناب لودویک کبیره ،مرد همیشه منظم ،اراکی ابدی،پدر سرکوب احساسات،آشنا به جزئیات ،لودویک رو می توان با تلاش دائمش برای نظم بخشیدن و ایجاد ساختار و قواعد تکرار شونده شناخت .

مردی که همواره از موقعیت های چالش بر انگیز و رویارویی های بزرگ فرار می کنه ،محبوب همسایه ها،استاد رسانه های جمعی ،علی الخصوص فارسی وان

مرد شرایط سخت،آشپز زبردست با پلو های کم چرب،و البته کوکوی سبزی ،

مدیری که از زمان برکناری از مدیریت خانه ،بسیار جذاب تر و البته مهربان تر شده است.

شیفته اراک ،چون کش تمبان .او مرد ایده آل بسیاری از انواع زنان است ،روشنفکر سنتی ،پدر تعهدات فراموش شده.

تکیه کلام:بیا بریم بازار روز

استیمر:مغرور ،جسور،قدرتمند ،با پنجه های قوی و آرواره ای خرد کننده،اشتباه نکنید ،من در مورد ببر آسیایی صحبت نمی کنم ،این استیمر جوان است ،تلاش ابدی یک مرد برای چشیدن طعم امنیت ،

استیمر رو می توان با ویژگی وفاداری شناخت ،با هوش بالای کلامی و اجتماعی ،با سردرگمی دائمی.

استیمر موجود حساس و البته با وقاری است ،از درک بالایی برخوردار است اما متاسفانه اندکی تنبل است ،شاید این را بتوان به ته تقاری بودن او ارجاع داد.

استیمر تصویر یک مرد مردانه است با همه مهربانی ها و همه ابهتش.

تکیه کلام:از مادر زائیده نشده....یا من گونی هم بپوشم بهم میاد ....

اسلاوی :این جاندار بیشتر در مناطق معتدل یافت می شود ،در جایی که بتواند به راحتی کتابش را باز کند و بدون نگرانی از تغییر دما به مطالعات روشنفکرانه بپردازد .

نابغه در امور انتزاعی و یک احمق در امور انضمامی،این تناقض رو شما بعد از مدت کوتاهی زندگی با اسلاوی به راحت هضم خواهید کرد.

اسلاوی پدر تعلیق میل،حامی دختران بی پناه ،مردی با عواطف پنهان انسانی ،

عاشق زیر پوش های مارک دار،....

اسلاوی دارای سبک های خاصی در خوابیدن است ،خوابیده بر دو انگشت ،دهان باز با یک پا در هوا ،یک دست و یک پا.

تکیه کلام:راست می گی ....بیا سکوتتو بشکنو برگرد....آه پیش از انکه در اشک غرقه شوم ....

هرتزوک:یک برونگرا واقعی ،او پدر برون گرایی ایران است ،دلایلش رو هم که قاعدتا می شه فهمید.

هرتزوک را می توان با نبرد دائمیش برای اثبات تواناییهایش شناخت ،با علاقه بی حد و حصرش برای فان و لذت ،از مسافرت های گروهی گرفته ،تا بازی های کامپیوتری ،صدای دائمی که از اتاق هرتزک به گوش می رسد ،صدای تیر اندازی های مکرر و انفجارهای دهشتناک است که با صدای زنان و کودکان بی پناهی که شهرشان به خاطر فان طلبی بی حد حصر هرتزوک به اتش کشیده شده است ،همراه می گردد.

مردی که همواره به ساکت ترین و ضعیف ترین موجودات اطراف خود حمله کرده ،و آنان را به وسیله دم بلندش به این و رو آنور می کوباند.

مرد پر انرژی و غر غرو ،عاشق قدرت ،که در لفافه اخلاق پیچیده شده و چون شکلات شیرینی به شما تحویل خواهد داد.

او مهربان است ،به معنای واقعی و همواره خود را در گیر مشکلات و ماجراهای اطرافیان خود می کند.

تکیه کلام:اگه این کاره جور بشه ....هرتزوک رو بیشتر می شه با رفتارهای نمایشیش شناخت.

در مورد دوستان دیگر من به اختصار و محتاطانه ،صحبت می کنم،چون ممکنه ایجاد سو تفاهم کرده و ناراحتی ایجاد کنه ،در صورت تمایل دوستان می توانند ،به صورت شخصی در خواست کرده ،تا این وبلاگ ،نظرات کامل و تکان دهنده ای در مورد دوستان بیرونی تر ارائه بده.

اورسلا:

حمایتگر ،مهربان ،زیاد کتاب خونده ،تا حدی منطقی ،کاردینال و ریاست طلب،مغرور،از نظر احساسی آسیب پذیر.

ماری :مهربان،غرور تغییر شکل داده به تواضع،پسیویتیه اگرسیو،بااراده،و متین ،با توانایی تخیل بالا،ماری همواره به هدفی نیاز داره ،تا خودش رو وقفش کنه.شاید یه چیز بیرونی

جودی:شاد،همیشه مضطرب ،همیشه در حال فرار ،دارای کاریزمای پسیو،

جودی ،نماد صلح ،نماد انتقال اطلاعات در عصر پسا صنعتی،مثل سوییس در میان کشورها و

قفل تحلیل با همدستی کلمنتاین،

کلمنتاین:اونو می شه از بی علاقگی عجیبش به ثروت و قدرت شناخت،اون در واقع شیفته خدمته ،و نه تشنه قدرت.

دختری باهوش ،و مهربان،هوشی که گاهی اوقات نگران کننده می گردد.

از نظر من کلمنتاین شنونده خوبیه،کسی که میشه باهاش ساعت ها کل کل کرد.

وودی :درونگرای بزرگ ،پدر رازها ،وودی عزیز هم از تقدیسکنندگان غیر مستقیم قدرت است

لوسالومه :به علت اینکه من هرچی بگم ،علیه من استفاده می شه ، و ایشون هم اینجا حضور ندارند ،پس فراموش می کنیم

الیزابت رو نمی شناسم،تعریف ایشون رو از هرتزوک شنیده ام

البرتین :آلبرتین ،مهربان ،مظلوم ،منطقی ،البرتین ،خود واژه عدالت ،یا حتی حقوق بشر است

آلبرتین هم به عنوان یک برونگرا به شدت شیفته محبوبیت است .البته با روش خودش.

بسیار دوست داشتنی ،و محترم

مادلین :نمی شناسم و صحبتی نمی گردد.

فردریک :روشنفکر آواره،خوش تیپ افسرده،هنرمند بی قلم و بوم،

بی ربط ترین حقوق دان عالم،جستجو گر دائمی دوست دختر

اونم باهوشه ....یک دختر پرون حرفه ای

از باقی دوستان هم عذر می خوایم چون اسمشون رو نمی دونم و هرتزوک هم مسافرته و من نمی تونم ازش بپرسم.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

I'm not always right ,But I'm never Wrong


با توجه به اصرار دوستان و انتقاداتشون نسبت به منقطع نویسی من ، و عدم توجه به علایم ویرایشی ،و همچنین ،بی توجهی به مباحث خونه و تجربه های زندگی روزمره ،من تصمیم گرفتم که به این انتقادات با نظر مساعد بنگرم .

شر ورهای همیشگیم رو توی یه وبلاگ دیگه خواهم نوشت .

مهمترین احساس این روزهای من ،احساس فرسودگیه ،این مسئله زمانی بیشتر برام پر رنگ می شه که صبح با صدای ساعت موبایل یا ضربه های متوالیه کارگران به دیوار خانه کناری ،بیدار می شم ،و می بینم که امروز هم باید پشت میزم بنشینم ،و هنوز خیلی کار هست که مونده،خیلی کار که انجام نشده ،تافل لعنتی ،و ....و تازه می فهمی هنوز اول راهی ،وقتی شروع می کنم به خوندن مبانی سیاست و تئوری های روابط بین الملل ،بیشتر متوجه می شم که هنوز برای برآوردن میل راه درازی در پیش دارم .

البته خوندن همه اینا برام جذابیت زیادی داره ،ولی ،همه این تلاش ها برای رسیدن به چیزیه که تنها آرزو و تنها میل منه ،چیزی که منو از لذت بردن از بازی های روزمره محروم کرده،و باعث شده که تا حدی فرسوده بشم .

و خیلی از اوقات احساس می کنم راهی برای خروج از این بن بست نیست ،چون من از چیزی جز اون میل لذت نمی برم ،چیزی که همه وجودم را خواهد بلعید ، حتی دیدن دختران زیبا با همه خطوط زیبای صورتشون ، با همه جذابیت های دینامیک افسون کننده هم در من شوری بر نمی انگیزاند .

فکر نمی کنم ،حرفای بالا رو کسی باور کنه ،چون همه پاراگراف های بالا دروغه .

من با همه قدرت در حال حرکت به سمت اهداف ام هستم ،شاید یه مقدار از نتایج تلاش هام بترسم ،ولی راستش واقعا نمی ترسم ،می تونم هزار بار امتحانش کنم ،تا اون چیزی رو که می خوام به دست بیارم ،حالا هر چیزی که می خواد باشه ،همیشه مشکل اولم در خواستن اون چیزه.

مطمئنا احساس نمی کنم فرسوده شده باشم ،حتی هر روز که جلوی آینه می رم بیشتر احساس می کنم که چه قدر فوق العاده و جذابم ،و چه قدر عاشق خودم هستم .می دونم الان متهم به خود شیفتگی می شم،می دونید که این حرفا به من بر نمی خوره.

در صورت موفقیت در آزمون ها ،یه برنامه ریزی 6 ماهه برای عیش و نوش ،دغلکاری،حقه بازی و شیطنت دارم،باید با یه دختر وارد رابطه بشم و با 6 تا دختر دیگه و یا حتی 66 تا دختر ارتباط داشته باشم ،البته بعضی از دوستان هم برای همراهی من در این پروژه اعلام آمادگی کرده اند ،که ترجیحا اسمشون رو نمی برم .

2 عدد مسافرت ،

یه سقوط آزاد ،

پرواز با هلیکوپتر به نمک آبرود ،

ماهیگیری حالا با هرکی شد.

یه سفر به ترکیه یا ....

باید موتور سواری رو یاد بگیرم،

همچنین باید به دنیای هنرهای رزمی هم برگردم.

همچنین باید چند تا بازی کامپیوتری استراتژیک بگیرم و هرتزوک رو بترکونم .

می خواستم یه پست در مورد شخصیت آدم های اطرافم بزنم ،همه کسانی که در این وبلاگ اسم دارند ،و یا موضوعی در موردشون مطرح شده ،که متاسفانه نشد. (خوشبختانه)

در پایان هم امیدوارم دوستان من رو به خاطر صداقتم ببخشند .

هر چند هم اگه نبخشند باز هم مهم نیست.

با تشکر از همه دوستان ناشناس و شناسا به خاطر توجه و کامنتاشون که جدیدا تعداد افراد ناشناس به طرز عجیبی بعد از مدت ها رکود زیاد شده است .