۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

دوپاره شدن؛‌ زیستن در ترس از ترس‌های خود

ننوشتن،‌ مدتهاست نوشتن‌ها به نفس‌های واپسین تبدیل شده‌اند. انگار هر از چندگاهی سر از گور برمی‌آوریم،‌ نفسی می‌کشیم و باز دوباره می‌خوابیم. همان یک نفس بسمان است برای روزها و گاه هفته‌ها.

چند روز دیگر روز واقعه است. هر روز خبرهای تازه‌ای می‌رسد. همه راه‌ها به دره درکه ختم می‌شود. خط یک طرفه‌ای است که اگرچه تنی از رفتگان بازمی‌گردند،‌ ماندنی بسیار دارد. ترس،‌ اضطراب، خیال و نظریه . آسمان وریسمان را به هم می‌بافم تا به این نتیجه برسم که نرفتن عقلانی‌تر است. ولی هنوز فاصله‌ای هست بین عقل و دل. هنوز این پاسکال لعنتی فریاد می‌زند که دل قوانینی دارد که عقل از آن چیزی نمی‌فهمد. نمی‌دانم تاآخرین لحظه چه خواهد شد. تلویزیون صدایی پخش می‌کند:"این صدای ملت ایران است،‌ صدای انقلاب".
دانشگاه تقریبا دو هفته‌ای است که تعطیل است. راحت. بعد از یک هفته میروم برگه‌های بچه‌ها را بگیرم. در انتهای یکی از برگه‌ها دانشجو شعر نوشته است. استاد حرف دل ما این روزها این است:" دورها آوایی است که مرا می‌خواند" الی آخر. برگه‌های امتحانی سرشار از پرت و پلاهایی هستند که تلاش جانکاه دانشجو برای نوشتن و ننوشتن هم‌زمان را نشان می‌دهد. تا 8 صفحه مطلب نوشتن و یک کلمه حرف حساب ننوشتن کاری است که فقط در برگه امتحانی ممکن می‌شود.

علی‌رغم تعطیلی دانشگاه، مدرسه هنوز هست. در جلسه دوم بچه‌ها مقاله‌هایشان را درباره مدرنیته می‌آورند. 90درصد برگه‌ها COPY-PASTE شده‌اند. بچه‌ها خیلی زودتر از رسیدن به دانشگاه با این تکینک آشنا شده‌اند. در این برگه ها از دیالکتیک هگل و ارتباط مدرنیته با دوره‌های تاریخی پیشین تا مدرنیته ناتمام هابرماس همه جور مطلبی پیدا می‌شود. کلی مقاله هم دستمان رسیده در باب پست مدرنیسم. می‌ماند 4 برگه که معلوم می‌شود یکی دیگر از آن‌ها هم کپی است. از این سه برگه باقی مانده یکی صحبت از تقابل دین و مدرنیته می‌کندو ضرورت طرد مدرنیته،‌ دیگری خواستار هم‌زیستی مسالمت‌آمیز این دو با خروج دین از حکومت است و سومی طرفدار برخورد موضعی با مدرنیته. مسئله دین و مدرنیته مهم‌ترین مسئله‌ای است که در برخورد با مفهوم مدرنیته برای دانش‌آموز سال اول دبیرستان پیش می‌آید.

روزها می‌گذرند. نیمه شب با توتالیتاریسم می‌خوابم،‌ روزها صبحانه تخم‌مرغ می‌خورم،‌ عصرها می‌روم جلسه،‌ شب‌ها خیابان‌گردی می‌کنم و دوباره توتالیتاریسم.