۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

گربه نره و روباه مکار


داستان از اینجا شروع میشه ،من با یه قرار داد ننگین امتیازات حق انحصاری معافیت از آشپزی رو در خانه پیدا کردم ،در قبال اون وظیفه خرید رو در خانه به عهده گرفتم ،اما غافل از اینکه این قرار آتش کینه و نفرت رو در دل گودزیلا و مگالون بر می انگیزاند ،این دو جانور وحشی که مامن اصلیشان در اقیانوسی دور قرار دارد و به گفته مورخین ،همان گربه نره و روباه مکار در داستان پینوکیو می باشند ؛نصمیم گرفتند انتقام خود را از کاپیتان بگیرند ، پس از ورود من به خانه گودزیلا (هرتزوگ) از دهان خود آتشی سهمگین به سمت من رها کرد ،هرتزوگ :جک تو توی این خونه از همه کمتر کار می کنی ،مگالون که شرایط رو یرای حمله گودزیلا فراهم کرده بود ،تهدید به قطع کمک های غذایی کرد کمک های غذایی که مگالون از قبل اون به ثروت هنگفتی رسیده بود و توانسته بو خودش رو به موشک اندازهای جدیدی مجهز کنه ،
به هر حال من خودم رو نباختم ، اما بهرحال درگیری با این دو موجود اهریمنی کار سختیه و من بعد از فریاد راه مصالحه رو پیش گرفتم و تصمیم به پخت غذا در روزهای آینده کردم.
نکته مهم در خانه یوسف آباد مسئله امنیته و تمالات روانی و جنسی متنوع در خانه یوسف آباده ؛ که دوستان با وسعت نظر تفاوت ها رو پذیرفتن ،البته انتشار عکسی از هرتزوک باعث ایجاد جنجال های خبری در خانه شد. حملات این درندگان ادامه داره.
استیمر چند وقتیه که داره با دمش گردو می شکنه ،حالا به ماند ،که از قدیم می گن تنبل نرو تو سایه ،سایه خودش میایه ،
آقا این فمینا ،چی میگه؟من هر چی می رن توی وبلاگش سر در نمیارم ،بعضی ها می گن اگه می خوای بفهمی چی می گه باهاش دست بده.
دارم وارد عرصه کاری می شم ، خدا رحم کنه.
گودزیلا مدتیه که تنبل شده ،قبلا هم بود ولی الان بیشتر شده ،هر صبح زنگ گوشی به صدا در میاد :استاد کلاس نمیاین و استاد با صدای خواب آلود که لحن جدی پیدا کرده می گه من الان توی یه جلسه مهم هستم ولی سعی می کنم خودم رو برسونم ،و من که هر صبح در با این صحنه مواجه می شم با خودم فکر می کنم که چرا ما جز 8 کشور صنعتی نیستیم ،یا اینکه چرا مهاجرت ؟یا اینکه چرا من تا حالا جای بیل گیتس رو نگرفتم؟
چرا من همیشه احساس کمبود خواب و خستگی می کنم ؟
ساعت 3 شبه آقای دکتر بازی رو تموم کن بگیر بخواب ،استاد!!!

نه جک بیدار می شم ، بذار اینکارو تموم کنم !!!