به گربهها هم نمیشه دیگه اعتماد کرد. یه گربهای سر کوچمون هست. دیشب که میاومدم خونه دیدم نشسته یه گوشه و آروم نگام میکنه. رفتم جلو و برخلاف همه گربهها فرار نکرد. کلی با هم بازی کردیم و من با حسرت این که نمیتونم به خاطر جک و اسلاوی بیارمش خونه اومدم بالا. اما امشب که دوباره دیدمش اتفاق عجیبی افتاد. دوباره کز کرده بود گوشه دیوار رفتم جلو و هیچ واکنش بدی نشون نداد. دستم رو بردم جلو، در چند میلیمتری صورتش بودم که ناگهان با نهایت عصبانیت پنجهاش رو بالا آورد و بعد خون پاشید. ناخودآگاه چند قدمی رفتم عقب. لحظهای چشم در چشم هم نگاه کردیم و بعد اومدم بالا. احساس کردم شاید گرسنهاس. کمی قرمه سبزی بردم براش. اما خر خر میکرد و اجازه جلو رفتن نمیداد. گوشتی رو که براش انداختم نگاه هم نکرد غذا را این ورتر گزاشتم و اومدم بالا. هنوز خط پنجهاش رو انگشتمه. جک مطمئنه که هاری گرفتم. کاش میدونستم چرا؟
با استیمی و جک وسط فیلم inception میایم برای آنتراکت. برنامه میشه این که یه وضعیت رو در نظر بگیریم و بعد فکر کنیم واکنش هر کس چیه. وضعیتها و واکنشها از این قرارند:
· فکر کنید که یه قحطی اومده و ما سه تایی به جز یه سیب چیزی برای خوردن نداریم. حالا شما توی این وضعیت چه کار میکنید؟
· استیمی: خوب سیب رو سه قسمت میکنیم. این راه عقلانیه.
· جک: من نصف سیب رو برای خودم برمیدارم و نصف بقیهاش رو میدم به شما دوتا.
· هرتزوگ: من از سیب صرفنظر میکنم.
· فکر کنید حالا این سیب رو خوردیم و دیگه چیزی برای خوردن نداریم. توی این موقعیت چه کار میکنید؟
· استیمی: میرم بیرون دنبال غذا.
· جک: میمونم توی خونه و منتظر استیمی میشم.
· هرتزوگ: خودم رو خلاص میکنم. دلم نمیخواد منتظر چیزی بمونم.
· و حالا نقطه اوج ماجرا. فکر کنید که سه تایی توی یه ماشینیم که از دره سقوط کرده و داره منفجر میشه. تنها یه راه خروج وجود داره و زمان فقط برای خروج یک نفر. در چنین شرایطی چه کار میکنید؟
· جک: اول تعارف میزنم. بعد که هیچ کی نرفت، خودم میرم بیرون.
· استیمی: وایمیستم نگاه میکنم ببینم کی میره بیرون.
· هرتزوگ: من با نهایت قدرت دست و پای جک رو میگیرم و سر استیمی داد میزنم که برو بیرون.
البته استیمی معتقده جواب من به فاجعه ختم میشه. چون تا سر هفته حتما خودکشی میکنه.
جک هم معتقده بهتره بذاریم اون بره بیرون، چون حداقل یه مراسمه ختم آبرومندانه برامون میگیره.
من فكر مي كنم صداقت جك مي تونه نقطه ي قوتش محسوب شه!
پاسخحذف