چاه.
جهان.
من.
تو.
چراغ مطالعه ای که به سوی رویاهای مردی در خود فرو رفته ،روشن می شود.
تو علت منی .
با عشق رقصین با خدایان .
بر زانو نشسته .
خم شده ،خم به ابرو نیامد .
باران شعر هایت در کویر ،هدر دادن ایمان کم فروغ تشنگان است.
می پرستم .
من .
تو.
مثل همیشه ، مثل ابدیت.
مثل دود شدن رویای بازرگان ونیزی .
من چه مستم امشب .
چه بی خود ،
بنمای رخ ،بنمای رخ .
نوش دارو بعد مرگم .
چه ظریف است تن ات ،به ناز بیش مرنجان مرا.
بازی حضور و غیاب
گفتند چون پتک بر سر خواننده ای
من تنها بر سندان خود می کوبم ،خانه بهانه است آقا
خواننده نیز هم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر